به گزارش راهبرد معاصر؛ تنش میان تهران و واشنگتن قدمتی به تاریخ انقلاب اسلامی دارد. از زمان وقوع انقلاب و مداخلات آشکار آمریکاییها در امور داخلی ایران و پذیرش شاه به این کشور و متعاقبا اشغال لانهی جاسوسی، تنش بر روابط ایران و ایالات متحده سایه افکنده است. با این حال، طرح ادعای تلاش ایران برای دستیابی به سلاح اتمی در پی راهاندازی مجتمع فردو و ارائه برخی دادههای متناقض به محافل رسانهای از سوی منافقین و سرویسهای اطلاعی غربی-صهیونیستی در این باره، بحران هستهای ایران را از ابتدای دههی هشتاد شمسی به این سو در صدر اخبار بینالمللی قرار داده است. بحرانی که علیرغم وضع برجام در سال ۲۰۱۵ و کاهش اندک تنشها، با خروج ترامپ در ۲۰۱۸ از این توافق مجددا شعلهور شده تا بدان جا که نحوه مواجهه با این مسئله به یکی از اولویتهای کلیدی دولت دوازدهم در ایران و دولتهای مستقر در اروپا و آمریکا بدل شد.
اکنون و با استقرار دولت جدید در ایران و آغاز دور هفتم مذاکرات، رهبران جهان غرب و متحدین منطقهایشان نه تنها از حضور مجدد ایران در فرآیند گفتگوهای آتی استقبال ننموده، بلکه مکررا کشورمان را به زیادهخواهی و عدم پایبندی به پیشنویس پیشین مذاکرات و اتلاف وقت جهت توسعه برنامهی هستهای نظامی ایران متهم نموده اند. در این نوشتار برآنیم که به علت آشفتگی و سراسیمگی غرب در مواجهه با فرآیند احیای برجام و طرح اتهامات واهی علیه مذاکرهکنندگان هستهای ایران بپردازیم.
برآیند کارنامه هشت ساله دولت روحانی گواه آن است که دولت یاد شده از زمان استقرار در پاستور، همِ خویش را برای توافقی بینالمللی بر سر مسئله هستهای نهاد. مذاکرات پیدرپی ظریف-عراقچی با دیپلماتهای ارشد اروپایی-آمریکایی، نهایتا به انعقاد برجام در سال ۲۰۱۵ منتهی شد. از پذیرش توافق برجام از سوی قدرتهای بینالمللی در محافل اصلاحطلبان و هواداران رسانهای دولت به عنوان بزرگترین و در واقع تنهاترین دستاورد دولت یازدهم و دوازدهم نام برده میشود. اتکای صرف دولت روحانی به ضرورت احیای برجام پس از خروج ترامپ از این توافق و گره زدن مشکلات اقتصادی و بحرانهای اجتماعی حاکم بر جامعه به احیای برجام، موجب گردید که دولت دوازدهم فارغ از هرگونه راهبرد مجزایی، همت خویش را بر زنده کردن برجام با توسل به هر ریسمانی گزارد.
آگاهی مقامات ارشد اروپایی و آمریکایی به تلاش مبرم روحانی جهت احیای برجام موجب گردید که در خلال شش دور پیشین مذاکرات (پس از روی کار امدن بایدن در آمریکا)، دیپلماتهای ارشد غربی از موضعی بالا خواستار کسب امتیاز حداکثری و اعطای حداقلها امتیازها به ایران برآیند. در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و عملکرد به غایت ضعیف دولت در تامین مشکلات معیشتی جامعه، مذاکرهکنندگان سابق را بر آن داشت با احیای برجام تحت هر شرایطی از آن بسان برگ برندهای در انتخابات پیش رو در برابر رقبای اصولگرای خویش بهره برداری نمایند.
تشدید تحرکات دیپلماتیک مذاکرهکنندگان پیشین اتمی کشورمان و پافشاری شخص رئیس جمهور سابق بر آمادگی کامل همهی طرفها برای احیای برجام و تکمیل پیشنویس اتمی در همین راستا قابل ارزیابی است. علی واعظ روزنامهنگار و تحلیلگر ارشد گروه بینالمللی بحران در امور ایران در مصاحبهای پیرامون مذاکرات پیشین، سطح توقع طرفین مذاکره را به وضوح تشریح نموده: و میگوید: «آمریکا در این توافق به دنبال تعطیلی غنیسازی ۲۰ درصدی ایران در ازای آزادسازی ۱ میلیارد دلار از داراییهای ایران بوده است!»
نکته حائز اهمیت دیگر در تکاپوی دولت پیشین در احیای برجام را میتواندر سیاست کلان حامیان، بدنهی اجتماعی و رهبران آن جستجو نمود. از زمان انعقاد برجام در ۲۰۱۵، مقامات دولتی و رهبران کاخ سفید صراحتا از آمادگی خویش برای مذاکرات پیرامون برجام ۲ و برجام ۳ سخن به میان آوردند. پیشنهاداتی که به زعم طرفین، امکان برقراری مناسبات مستحکم و رفع تنشها میان تهران و واشنگتن را با گفتگو بر سر موضوعات موشکی و نفوذ منطقهای ایران و عدول کشورمان از مواضع بنیادین خویش مهیا میساخت. ورود مستقیم رهبر معظم انقلاب به مسئله و نفی هرگونه مذاکرات فرابرجامی را میتوان خط بطلانی بر این ایده در مقطع فوق الذکر قلمداد کرد، با این حال، ایدهی یاد شده تا پایان دولت دوازدهم همچنان بشکلی مبهم از سوی دولتمردان ایرانی مطرح میشد، وعدهای که می توانست به زعم مذاکرهکنندگان پیشین، موجب ترغیب طرف غربی به احیای فوری برجام منتهی گردد.
برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و پیروزی آیتالله رئیسی را میتوان نقطهی عطفی در سیاست خارجی ایران قلمداد نمود. دولت آیتالله رئیسی در حیطهی سیاست خارجی در حالی عمر صد روزهی خویش را پشت سر نهاده، که بخش اعظمی سیاستهای اتخاذ شده از سوی دولت سیزدهم، مبتنی بر وعدههای از پیش داده شده ایشان، فارغ از احیا یا عدم احیای برجام به کاهش تنشهادر منطقه و تقویت مناسبات با کشورهای همسایه و آسیایی معطوف شد. رایزنیهای فزاینده برای عضویت ایران در سازمان بینالمللی شانگهای، سفرهای پیدرپی هیاتهای دیپلماتیک ایران به عراق، کویت، قطر، امارات و عمان و ارسال سیگنال به اردن و مصر برای ترمیم روابط در خلال ماههای اخیر به تقویت روابط تهران با اعراب منطقه منتهی شده است. سفر مشاور امنیت ملی امارات به تهران و راهاندازی کریدور ترکیه به امارات از مسیر ایران در همین راستا قابل ارزیابی است. رایزنیهای دولت برای تشدید همکاریها با اعضای اکو از جمله توافق بر سر سواپ گاز میان ایران، ترکمنستان و آذربایجان و نقش قابل توجه دولت در برگزاری نشست آینده افغانستان در تهران با مشارکت کشورهای منطقه و روسیه در همین راستا قابل ارزیابی است.
فضای یاد شده در وهلهی اول به عدم گره زدن مناسبات بینالمللی و داخلی ایران به مسئله احیا یا عدم احیای برجام منتهی شد، فضای یاد شده موجب گردید تا تیم مذاکرهکنندهی ایرانی ضمن اعلام آمادگی برای حضور در دور جدیدی از گفتگوها، با دستی بالاتر و عزت نفسی مطمئنتر به گفتگو با دیپلماتهای ۱+۴ بپردازند. از همین رو، هیات یاد شده به رهبری دکتر باقری با تاکید بر عدم عجلهی ایران برای حصول نتیجه و تاکید بر ناکارآمدی فشارهای حداکثری با ارائهی دو پیشنویس به وین رفت. موضع مقتدارانه مذاکره کنندگان کشورمان از همان دور هفتم مذاکرات برای دیپلماتهای ارشد غربی گران تمام شده و آن را ناشی از زیاده خواهی ایران و تمایلش برای توسعهی برنامه هستهای نظامیاش به جهانیان القا نمودند.
چالش اصلی در فرآیند دور هفتم مذاکرات و طرح ادعای طرف غربی مبنی بر عدم پذیرش پیشنویس سابق از سوی ایران، به پافشاری مقامات کشورمان بر تحقق ضمانت عینی مبنی بر تداوم رفع تحریمها (با وجود تهدید جمهوری خواهان به پاره کردن آن با پیروزی در انتخابات ۲۰۲۴)، راستاآزمایی رفع تحریم و همزمانی آن با بازگشت تهران به مفاد برجامی باز میگردد، امری که به ذائقه طرف غربی خوش نیامده و ایران را آماج لفاظیهای پی در پی قرار دادهاند.
تلاش دولت پیشین برای احیای برجام با توسل به راهبرد "کم در برابر کم" (رفع تدریجی تحریمها) و یا انعقاد توافقی موقت میان طرفین، اکنون به سرابی برای مذاکرهکنندگان غربی تبدیل شده، چرا که دیپلماتهای ایرانی با پافشاری بر اجرای همزمان مفاد برجام(رفع کامل تحریمها در ازای بازگشت ایران به تعهدات برجامیاش)، خط بطلانی بر تداوم شمشیر داموکلس آمریکا (با پابرجا ماندن شاکلهی تحریمهای برجامی) کشیدهاند.
سیاست توسعه برنامهی صلحآمیز هستهای کشورمان و بکارگیری سانترفیوژهای پیشرفته همزمان با غنیسازی ۲۰ و ۶۰ درصدی نیز در این میان مزید بر علت شده و طرف غربی را بیش از پیش خشمگین نموده است. برآیند فضای حاکم بر روند مذاکرات بوضوح بیانگر آن است که با کاهش پیامدهای فشار حداکثری آمریکا علیه ایران و افزایش تاب آوری ایران در این زمینه و توسعه برنامهی هستهای کشورمان، موضع ایران در برابر طرف غربی از موضع ضعف به اقتدار تغییر ماهیت داده و موجب سرگردانی تروئیکای اروپایی و آمریکا شده است.